۸/۱۵/۱۳۹۳

از تقسیمات کشوری و مرزهای سیاسی

فاصله چه چیز عجیبیه گاهی اینکه 50-100 حتی 150 کیلومتر دور یا نزدیکتر باشه برات چندان تفاوتی نمی کنه اما همینکه مرزی رو رد کنه وسعت این دوری عوض میشه،  بزرگتر میشه. کسی که تا دیروز توی شهر مجاورت بود با رفتن به استان بعدی دوریش چندین برابر احساس میشه یا کسی که توی استان همسایه بود با رفتن به شرق – غرب یا اصلا شمال یا جنوب انگار که ماه ها یا سالها ازت دور شده(حتی اگه هیچ وقت هم به دیدنش نری)

این ها رو گفتم که بگم با اینکه از وقتی یادم میاد از هم دور بودیم اون هم فاصله ای که به راحتی پیمودنی نبود اما حالا که واسه چند روزی از مرزهای ذهنی و داخلی من بیرون رفته تازه احساس میکنم دلم واسش بیشتر از قبل تنگ شده و هر بار که ایرانسل هزینه مسیجم رو بهم یاداوری میکنه انگار که داره بهم میگه " الان شما دیگه از هم خیلی دورید... خیلی دور"

گزارش : این ترم مشغول تدریس سه درس در ارتباط با ساختمان هستم. هیچ وقت تصور نمی کردم که تدریس واحدهای نظری به چه چانه قوی نیاز داره. یه وقتایی حرف کم میارم و با سیلی از حضاز که منتظرن تا باز دهان باز کنم روبرو میشم این جور مواقع همینطور که به چشم های خیره دانشجوها نگاه می کنم با خودم میگم یه چیزی بگو دیگه لعنتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر