۷/۲۱/۱۳۹۲

یک لیوان چای با طعم پاییز

چقدر خوب است وقتهایی که از خواب بلند می شوی و همه چیز برایت ساده تر و زیباتر می شود. روزهایی که می توانی به خودت بگویی می شود کمتر فکر کنی و بیشتر عمل کنی، می توانی هم اکنون با یک لیوان چای در ایوان حیاط، رو به درخت پرتقال به استقبال شادی ها و خوشبختی ها بروی و تا میتوانی بوی پاییز را استشمام کنی. می توانی با همه کاستی ها و فشارهای بیرونی و درونی مسیر خودت را بیابی و پیش بروی، می توانی با تمام تفاوتها کمتر تفرت بورزی و بیشتر دوست بداری...
تصمیم دارم با وجود اینکه بین اینجا و شهر خودم دائما در جابجایی هستم، سعی کنم بیشتر به کارها و برنامه هایم عمل کنم و یکجورهایی خودم را وابسته به بودن در خانه مان برای انجام کارها نکنم.
اولویت بندی به ترتیب زیر خواهد بود
پروژه کاری طبق زمان بندی
شروع دوباره پایان نامه و اتمام آن تا نیمه دی ماه
مطالعه روزانه زبان
از سرگیری دوباره ورزش و یوگا
مشق عکاسی
در کنار اینها دور نشدن از کتاب خوانی و دیدن فیلم 

۷/۰۹/۱۳۹۲

عمارت شاپوری

چقدر خوب است این شهر شیراز و عمارت شاپوری اش...


و چقدر خوب است صحبت کردن ازافکار و احساسات مشترک با کسی که از جنس خودمان است...
پ ن : امروز میلی از آقای دوست دریافت کردم که بسیار بابت آن مشعوفم