هرگز 27
سالگی رو اینچنین که هست تصور نمیکردم. تصور که نه، درست ترش اینه که تصویر ذهنی و
بدیهی ام از 27 سالگی با روزهایی که دارم
تجربه میکنم خیلی فاصله داشت...نمیدونم مرز بین آرزو با اهداف
کجاست؟ برای من توی 10 سال گذشته تمام آرزوهام کاملا دست یافتنی به نظر می رسیدند
اما امروز که اینجام و دارم اینهارو مینویسم خیلی هاشون حتی جزو اهدف دست یافتنیم
هم نیستند...هر روز بیشتر از رویاهام و خودم فاصله میگیرم...
همیشه فکر میکردم ازدواج شروع یه عالمه تغییر خوب باید باشه که شاید نبوده... یه تصمیم چقدر میتونه زندگی حال و آینده رو تغییر بده، این و الان دارم درک میکنم.
کاش ماشینِ زمانی وجود میداشت....یا میشد یه طناب بندازیم دور لحظه هایی که توی ذهن مجسمشون میکنیم و بکشیمشون بیرون.
همیشه فکر میکردم ازدواج شروع یه عالمه تغییر خوب باید باشه که شاید نبوده... یه تصمیم چقدر میتونه زندگی حال و آینده رو تغییر بده، این و الان دارم درک میکنم.
کاش ماشینِ زمانی وجود میداشت....یا میشد یه طناب بندازیم دور لحظه هایی که توی ذهن مجسمشون میکنیم و بکشیمشون بیرون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر