1. اگرچه من از
آن دسته آدمهایی هستم که رابطه ام با خورشید قطعا جدا نشدنی ست، آدمهایی که بی خورشید
و نورش قطعا از افسردگی خواهند مرد و قاعدتن
انتخاب اول همچو آدمی تابستان نباشد بهار حتما هست. اما باید اعتراف کنم که در
میان چهار فصل پاییز چیز دیگری ست. جدا از همه زیبایی و رنگ هایش هوا گویی حالی
دیگر دارد. برایت آرامش می آورد.
2. هر روز که
از رختخواب بلند می شوم اولین کاری که میکنم این است که همه پرده های خانه را کنار
میزنم ( اینجا جا دارد از شیشه های رفلکس و باعث و بانی اش کمال قدردانی را داشته
باشم که در این زمانه با وجود این همه پنجره روبروی هر درزی از خانه ها می شود با
خیال راحت همه پرده ها را کنار زد و از آسمان آبیِ آبان لذت برد) بعد هم یک لیوان
شیر نسکافه نوش جان میکنم. کمی وبلاگ می خوانم و سپس روزم آغاز می شود.
3. چقدر خوب
است پیدا کردن وبلاگ و نوشته های کسی، که میشناسی اش و همیشه فکر می کردی اگر می
نوشت چه خوب می بود. از آن بهتر هم فهمیدن این است که وبلاگ نویسی که نمی شناختی
اش اما همیشه می خواندی اش در زندگی واقعی اش که بوده و کیست.
4. این سریال how I met your mother سریال خوبی ست که خیلی حرفهای خوبی هم برای گفتن
دارد اما آنچه برایم دلچسب تر میکندش زندگی دوستانه و آزادانه ای ست که خیلی از ما
دلمان می خواهدش. لذا توصیه می شود برای آن دسته که ممکن است ندیده باشند. (با فرض
خوش بینانه خوانش این مطلب برای حداقل یک نفر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر